مقدمه
از اواخر کرتاسه تا اوایل پالئوژن، در بیشتر نواحی ایران، شواهد روشنی از چینخوردگی ، ماگمازایی و دگرگونی وجود دارد که با رخداد کوهزایی لارامید قابل قیاس است. آغاز، پایان و پیامد این رخداد زمینساختی مهم، در همه جای ایران و حتی در یک حوضه ساختاری – رسوبی شاخص، یکسان نیست. برای مثال، در گرگان، ردیفهای آهکی – گلسفیدی سانتونین – کامپانین آخرین نهشتههای کرتاسه است و نبود ردیفهای ماستریشتین ممکن است نتیجه خروج البرز شرقی از آب در اثر کوهزایی لارامید باشد.
در حالی که در لاهیجان، جنوب رشت و همچنین در دامنه جنوبی البرز، دریای ماستریشتین، تحت تاثیر حرکتهای زودرس لارامین قرار داشته تا سرانجام در اواخر ماستریشتین، این مناطق به خشکی تبدیل شدهاند، به طوری که در منطقه الرم ردیفهای ماستریشتین با دگرشیبی آشکار در زیر سنگآهکهای آلوئولیندار و نومولیتدار ائوسن و در تخت علی و سیدآباد، در زیر کنگلومرای فجن و در دربندک و جنوب زره در زیر رسوبات تخریبی پالئوسن – ائوسن قرار دارند (صادقی، 1378). با وجود این، در نقاط زیادی دیده میشود که نهشت ردیفهای کرتاسه بالا، به آرامی تا اوایل پالئوسن ادامه داشته است. برای نمونه، در ناحیه انزلی – ماسوله، رسوبات آهکی ماستریشتین، به آرامی به سنگآهکهای آشکوب دانین (پالئوسن) میرسند و یا در جنوب چالوس، مارنهای گلوبوترونکانادار سانتونین – ماستریشتین به طور همشیب و پیوسته به رسوبات دانین میرسند. تدریجی بودن ردیفهای کرتاسه به پالئوسن و عملکرد رویداد لارامید در زمان پس از آشکوب دانین، محدود به البرز نیست. در شرق بیاضه (ایران مرکزی) سنگآهکهای خاکستری روشن سازند فرخی، سن سنونین پسین – دانین دارند (آیستوف، 1974). و یا در ناحیه لرستان، مرز بالای سازند شیلی گورپی تا پالئوسن ادامه دارد، در حالی که در فارس، مرز بالایی سازند گورپی نشان از دگرشیبی فاز کرتاسه پایانی (لارامید) دارد که با گرهکهایی از فسفات، دندان ماهی، گلوکونیت و در برخی نقاط کنگلومرا، مشخص میشود. در کپهداغ نیز مرز بالایی سازند شیلی نفته با سازند پستهلیق به سن پالئوسن، همشیب و تدریجی است (افشارحرب، 1370) و سرانجام، در مرز ایران و پاکستان، میتوان رسوبگذاری تدریجی و پیوسته بین فلیشهای کرتاسه بالایی، پالئوسن و ائوسن را دید. بنابراین، جنبشهای زمینساختی لارامید از زمان کرتاسه پسین آغاز شده و در پالئوسن (پس از دانین) بیشترین شدت را داشته است به همین دلیل دوره ترشیری ، در همه جای ایران مرکزی و دامنههای جنوبی البرز، با حضور رسوبات آواری پس از کوهزایی و با دگرشیبی زاویهای آشکار آغاز میشود. تداوم این حرکات را میتوان به صورت فازهای کششی در ائوسن میانی دید.
در یک نگاه کلی، رخداد لارامید ویژگیهای دوگانه فشارشی و کششی داشته که به دنبال هم عمل کردهاند. در فاز فشارشی، بسته شدن کافتهای مزوتتیس آغاز شده که حاصل آن، شکلگیری آمیزههای رنگین ایران و رانده شدن آنها بر روی لبه قارهها است. جایگیری تودههای نفوذی، دگرگونی و چینخوردگی همچنان از پیامدهای فشارشی این فاز است. فاز کششی رخداد لارامید نوعی رهایی پس از فشردگی است که در پالئوسن – ائوسن رخ داده و اوج آن در ائوسن میانی و حاصل آن آتشفشانی شدید ائوسن با ترکیبی بیشتر آندزیتی است.
مهمترین اثرات رخداد لارامید بر زمینشناسی ایران به شرح زیر است:
چینخوردگی:
ناشی از رویداد لارامید را به ویژه میتوان در دامنههای جنوبی البرز و ایران مرکزی دید. در این نواحی نهشتههای آواری پس از کوهزایی (سازند فجن، کنگلومرای کرمان) با دگرشیبی آشکار ردیفهای کهنتر را میپوشانند. این دگرشیبی در جنوب نایین، جنوب شرقی یزد (کوه دوسر) و نواحی گوناگون کرمان مانند کوه سیدی دیده میشود. ولی در برخی مناطق، مانند جندق و خور، رسوبات کرتاسه بالا به تدریج به رسوبات مردابی – کولابی پالئوسن میرسند. در کپهداغ دگرشیبی وجود ندارد و ارتباط نهشتههای آواری سُرخرنگ پالئوسن (سازند پستهلیق) و سنگهای کهنتر همشیب است. در زاگرس، شیلهای ارغوانی بخش زیرین سازند پابده میتواند نشانگر کاهش ژرفای حوضه در اثر رویداد لارامید باشد. در نواحی همدان، بروجرد، اراک، شهرکرد از زون سنندج – سیرجان ، دگرشکلی لارامید، شیستوارگی فاز ژوراسیک را چین داده و شیستوارگی تازهای در راستای N140E به وجود آورده است.
چینخوردگی ناشی از رخداد لارامید تا ائوسن میانی ادامه داشته که در برخی نقاط مانند غرب ارومیه، تفرش، کاشمر و خاور ایران به صورت چرخه فرسایشی و دگرشیبی آشکار، در ائوسن میانی، قابل شناسایی است.
ایجاد فرابوم:
در البرز شمالی، یکی از پیامدهای مهم لارامید است. به همینرو، در البرز شمالی ردیفهای ائوسن تا میوسن ، گسترش محدود دارند و این باور وجود دارد که در اثر رخداد لارامید، دامنه شمالی البرز، از آب خارج و تا زمان میوسن فرابوم بوده است. با وجود این، رخنمونهایی از ترشیری در نواحی بلده، جنوب انزلی 000 وجود دارد.
ماگمازایی:
وابسته به رخداد لارامید، حاصل تغییر ماهیت نیروهای فشارشی به کششی است، که با ایجاد و یا فعال شدن گسلها همراه بوده است. از این شکافها، مواد آذرین فراوان به صورت خاکستر و گدازه، با ترکیب آندزیتی تا تراکیتی به بیرون راه یافتهاند که اوج آن در ائوسن میانی بوده تا روانهها و آذرآواریهای ترشیری دامنه جنوبی البرز و ایران مرکزی را به وجود آورند. جدا از روانهها و خاکسترهای آتشفشانی، جایگیری چند توده نفوذی، از پیامدهای ماگمازایی لارامید است. گرانیت الوند همدان به سن پرتوسنجی 64 تا 70 میلیون سال (برو، 1975) و همارزهای آن مانند برخی از گرانیتهای گلپایگان، گرانیت سُدیمی بروجرد، گرانودیوریت جنوب باختری ملایر و همچنین مونزونیت سرده در البرز غربی و گرانیت بزمان در شمال جازموریان از آن جمله است. کانسارهای رسوبی – ولکانوژنیک آهن و منگنز در محور ملایر – اصفهان (شمسآباد و آهنگران)، منگنز همراه با رسوبات پلاژیک مجموعههای افیولیتی (محور سنندج – اسفندقه)، وابسته به ماگمازایی این فاز هستند.
دگرگونی:
وابسته به فاز لارامید، بیشتر در گودالهای عمیق بخش شمال غربی سنندج – سیرجان و یا در کافتهای درون قارهای مزوتتیس دیده میشود که چندان گسترده نیست. در مهاباد، پیرانشهر و سنندج از بخش شمال غربی سنندج – سیرجان، نیروهای فشاری فاز لارامید موجب دگرشکلی و دگرگونی فلیشهای کرتاسه بالا در رخساره شیست سبز شده ولی در نواحی که دگرگونی با جایگیری تودههای نفوذی دنبال شده، دگرگونی فراتر از شیست سبز است. به همین دلیل در ناحیه سقز در نوار مرزی عراق، عدسیهای بزرگ سنگآهک به مرمر تبدیل شدهاند. فلیشهای کرتاسه پسین شرق ایران، دگرگونی ضعیفی را متحمل شدهاند. اشتوکلین (1972) این دگرگونی را به سن کرتاسه پسین میداند. در اثر فاز لارامید، مجموعههای افیولیتی کرتاسه بالای ایران به دو صورت استاتیک و ناحیهای دگرگون و دگرشکل شدهاند. فاز دگرگونی ناحیهای مربوط به زمان بسته شدن زمیندرز است که در دو رخساره گلوکوفان شیست و شیست سبز تا آمفیبولیت صورت گرفته است.
بستــهشدن:
کافتهای مزوتتیس ایران و فــرارانش مجموعههای افیولیتی بر روی لبــه پوستههای قارهای، شاید مهمترین پیامد رویداد لارامید باشد. در زمیندرز زاگرس، مجوعه افیولیتی نیریز، به طور دگــرشیب با سنگآهکهای تاربور و در زمیندرز پیرامون ریزقاره ایران مرکزی، با ردیفهای کم عمق پالئــوسن – ائوسن پوشیده شدهاند و در نتیجه به نظر میرسد که زمیندرزهای مزوتتیس در یک زمان بسته نشدهاند.